خرید اینترنتی کتاب هشت کلیداز کیدی بوک
کتاب هشت کلید نوشته ی سوزان لافلور و ترجمه ی زهرا غفاری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
این کتاب داستان ” الیز ” یازده ساله را تعریف می کند که تازه می خواهد به کلاس ششم برود و دوره ی مدرسه ی ابتدایی خود را به پایان رسانده است. الیز وقتی که بدنیا آمد مادرش را از دست داد و پدرش هم به خاطر بیماری ای که داشت در سن دو سالگیِ الیز از دنیا رفت. حالا الیز از کودکی با عمویش ” هیو ” و زن عمو ” بثی ” زندگی می کند. عمو هیو نجّاری ماهر است و یک کارگاه بزرگ نجاری پر از وسایل مختلف پشت خانه شان دارد و زن عمو هم آشپزی حرفه ای برای مراسمی بزرگ است که هر روز سفارشات خوشمزه ای را برای پخت قبول می کند. خانه ی آن ها خیلی بزرگ است و اتاق های مختلفی دارد. الیز در کنار عمو و زن عمویش یک دوست خیلی باهوش و صمیمی به اسم ” فرانکلین ” هم دارد که به همه ی خوراکی های لبنی حساسیت دارد و توی خانه ی بسیار مقرراتی بزرگ شده است. آن ها همیشه و در هر ساعتی فقط و فقط بازی می کند. بستی درست می کنند و آزمایشات شیمیایی انجام می دهند. حالا هم وقتی که تنها یک روز از پایان تابستان مانده آن ها سعی می کنند بازی مورد علاقه شان یعنی ” شوالیه بازی ” را انجام دهند و فرض کنند که در حال نبرد با شبح های نامرئی هستند که یک دفعه توی جنگل پشت خانه شان، الیز از روی شیب یکی از تپه ها پرت می شود و تمام پاهایش را زخمی می کند و مجبور می شود فردا برای اولین روز دوره ی راهنمایی با همان پاهای زخمی برود و باعث بشود که بچه ها او را زخم و زیلی صدا کنند. اوضاع وقتی بدتر می شود که آن ها می فهمند بخاطر بازی کردن این اتفاق برای الیز می افتد و همه او را به چشم یک بچه می بینند. الیز که از این بابت عصبانی می شود تمامی این ها را تقصیر فرانکلین می بیند و سعی می کند تا کم کم دوستی چندین و چند ساله اش را با او بهم بزند و فقط منتظر تولد دوازده سالگی اش می ماند تا شاید با یک سال بزرگ تر شدن بچه های مدرسه او را دختری بزرگ بدانند. همچین الیز بی صبرانه منتظر نامه ای برای دوازده سالگی اش است که از طرف پدر به دستش می رسد. پدر الیز از وقتی که فهمید بیمار است و دو سال بیشتر زنده نمی ماند شروع کرد به نوشتن نامه برای الیز و همه ی آن ها را به عمو هیو داد تا هر ساله و شب تولد الیز نامه ی تولد آن سال را به او بدهد. امسال اما فرق می کرد. این آخرین نامه ای است که از طرف پدر به دستش می رسد. توی نامه از شباهت بی اندازه ی الیز به مادرش گفته شده و از آن جایی که پدرش عاشق حل معما و سرگرمی بوده، او را به حل یک معما دعوت کرده و فکر می کند دیگر وقتش رسیده تا الیز خیلی از راز ها را درباره ی خودش بداند. آلیز که مدت ها پیش کلیدی به نام خودش در کارگاه عمو هیو پیدا کرده بود حدس می زد که این کلید سرنخی برای معمایی باشد که پدر در نامه اش گفته و هشت اتاق مرموز خانه که هیچ وقت اجازه ی نزدیک شدن به آن ها را نداشته حتماً ربطی به این کلید دارد. پس تصمیم گرفت درب اتاق ها را باز کند تا ببیند چه چیزی در انتظارش است و با باز شدن درب دومین اتاق توسط کلید، او متوجه تغییراتی عجیب در زندگی اش شد و آن درب راهی بود به…
ما را دنبال کنید:
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.