خری اینترنتی کتاب سردترین روز در باغ وحش از کیدی بوک
دندانهای سوسمار تیلیک تیلیک به هم میخورد. چه بلایی سر باغوحش آمده؟ در سردترین روز سال، صدای وحشتناکی به گوش میرسد و دستگاهِ گرمایشیِ باغوحش از کار میافتد. همهی حیوانها دارند از سرما یخ میزنند. در سردترین روز در باغ وحش (البته همه به جز خرس قطبی!) آقای پیکلز، مدیر باغوحش، از کارکنانش میخواهد حیواناتشان را در تعطیلات آخر هفته به خانه ببرند و آنها را گرم نگه دارند. چه ماجراهایی ممکن است اتفاق بیفتد؟
دربارهی نویسنده «سردترین روز در باغ وحش»:
۶۵ سال پیش در زامبیا به دنیا آمدم. پنج ساله بودم که ماموریت پدر و مادرم در زامبیا تمام شد و برگشتیم به انگلستان.
آنجا بود که فهمیدم اینور دنیا با آنور دنیا چقدر فرق دارد. برای همین، تصمیم گرفتم روزنامهنگار شوم و کمی از آنور دنیا برای اینور دنیا بنویسم.
آنقدر از اینور و آنور نوشتم که سردبیر روزنامهی مشهور گاردین شدم. علاقهی خاصی به ریختن پته روی آب داشتم و کلی ماجرای دزدی و اختلاس و قاچاق را در این روزنامه فاش کردم. یک روز وسط این افشاگریها، رفتم باغوحش. آنجا بود که تازه فهمیدم باید پتهی این باغوحشها را هم بریزیم روی آب و اینطور شد که ماجرای یک باغوحش شلوغ سرد بدبو را نوشتم.
ما را دنبال کنید:
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.