سه گانه ی مه 3 (تماشاگر در سایه)

کتاب تماشاگر در سایه جلد آخر از سه گانه ی مه است به قلم کارلوس روییز زفون، ترجمه آرزو احمی و چاپ انتشارات افق. داستانی پر تعلیق، جادویی، اسرارآمیز و خواندنی پیرامون ایرن و خانواده اش که ماجرای اصلی آن از هنگام ورودشان به سی ویو و استخدام مادر ایرن به عنوان پیشخدمت مردی عروسک ساز که بسیار مرموز و عجیب است، آغاز می شود. ازجنگلی مبهم و ترسناک، سایه هایی که آشکار و غیب می شوند، دست سازه هایی خارق العاده و اتفاقاتی هولناک.

دیشب شنیدم توی کتابخانه دعوا می کردند. او داد می زد، التماس می کرد دست از سرش بردارد و برای همیشه از خانه برود. گفت حق ندارد این کار را با زندگی ما بکند. صدای خنده اش را که مثل زوزه ی حیوان بود فراموش نمی کنم، پر از خشم و نفرت، صدایی که با آن هزاران کتاب از قفسه ها پایین ریختند و طنینش خانه را پر کرد. روز به روز خشمش بیشتر می شود. از لحظه ای که من آن دیو را از زندانش آزاد کرده ام، لحظه به لحظه قوی تر می شود.

 هر شب پای تختم کشیک می دهد. می دانم می ترسد اگر لحظه ای تنهایم بگذارد سایه بیاید و من را با خودش ببرد. روزهاست نگفته چه فکری ذهنش را به خود مشغول کرده، اما نیازی هم نیست. هفته هاست که نخوابیده. هرشب به کشیکی بی پایان و وحشتناک بدل شده. در تمام خانه صدها شمع می چیند و سعی می کند هر گوشه و کناری روشن باشد تا در تاریکی هیچ پناهی برای سایه باقی نماند.

گاهی فکر می کنم تمامش تقصیر من است، که اگر ناپدید می شدم این نفرین هم همراهم ناپدید می شد. شاید باید همین کار را بکنم. این تنها راهی است که ممکن است ما را به آرامش برساند. تنها چیزی که جلویم را می گیرد فکر ترک کردن اوست. تحملش را ندارم. بدون او هیچ چیز منطقی نیست. نه زندگی، نه مرگ…