فروشگاه اینترنتی کیدی بوک | مرجع کتاب کودک و نوجوان | وارد شوید | ثبت نام کنید
۰ از ۵
(از ۰ نظر)
ناموجود

کتاب پنی پرستار (شغل آینده ی من 4)

اولین جایی که پنی پرستار به آن سر زد، درمانگاه نوزادان بود.
آقا و خانم بیکر، نوزادشان چری را به آن جا آورده بودند تا معاینه شود.
پنی پرستار، چری را آهسته روی ترازو گذاشت تا وزنش کند. چری خیلی بزرگ شده بود.
بعد پنی پرستار با گوشی به صدای قلب چری گوش داد. او صدای قلب چری را می شنید: «بوم! بوم!»
پنی پرستار گفت: «چری سالم و سرحال است.»
بعد سری به بیماران بخش زد. پنی پرستار نبض و دمای بدن خانم گراون را اندازه گرفت …
بعد، داروهای آقای گرامبل را داد.
یک دفعه، پنی پرستار صدای آژیر آمبولانس را شنید …
معنی این صدا این بود که حالت اضطراری پیش آمده است.
پنی پرستار دوید تا ببیند که چه کسی را به بخش آورده اند.
بیلی بنا را با آمبولانس آورده بودند. او با چکش روی انگشت شستش زده بود و خیلی درد داشت.
پنی پرستار به بیلی گفت: «ناراحت نباش بیلی، من از تو مراقبت می کنم و خیلی زود خوب می شوی.»
او دست بیلی را تمیز کرد این کار کمی سوزش داشت، اما بیلی خیلی شجاع بود.
—————————————————————
کتاب های فندق
نویسنده: رونه رندل
مترجم: فرزاد امامی
تصویرگر: اما داد
انتشارات: افق
وزن: 40 گرم
ابعاد: 190 × 190 میلیمتر
موضوع: داستان های تربیتی
تعداد صفحه: 12
قطع: خشتی
نوع جلد: نرم
نوبت چاپ: 6
شابک: 9789643693404

قیمت:
۱۵,۰۰۰ تومان
این محصول موجود نیست :(
  • 7 روز ضمانت بازگشت کالا
  • پشتیبانی 24 ساعته
  • ضمانت اصالت کالا
  • ارسال سریع کالا
  • پرداخت آنلاین امن

خرید اینترنتی کتاب پنی پرستار (شغل آینده ی من 4) از کیدی بوک

اولین جایی که پنی پرستار به آن سر زد، درمانگاه نوزادان بود.

آقا و خانم بیکر، نوزادشان چری را به آن جا آورده بودند تا معاینه شود.

پنی پرستار، چری را آهسته روی ترازو گذاشت تا وزنش کند. چری خیلی بزرگ شده بود.

بعد پنی پرستار با گوشی به صدای قلب چری گوش داد. او صدای قلب چری را می شنید: «بوم! بوم!»

پنی پرستار گفت: «چری سالم و سرحال است.»

بعد سری به بیماران بخش زد. پنی پرستار نبض و دمای بدن خانم گراون را اندازه گرفت …

بعد، داروهای آقای گرامبل را داد.

یک دفعه، پنی پرستار صدای آژیر آمبولانس را شنید …

معنی این صدا این بود که حالت اضطراری پیش آمده است.

پنی پرستار دوید تا ببیند که چه کسی را به بخش آورده اند.

بیلی بنا را با آمبولانس آورده بودند. او با چکش روی انگشت شستش زده بود و خیلی درد داشت.

پنی پرستار به بیلی گفت: «ناراحت نباش بیلی، من از تو مراقبت می کنم و خیلی زود خوب می شوی.»

او دست بیلی را تمیز کرد این کار کمی سوزش داشت، اما بیلی خیلی شجاع بود.

 

ما را دنبال کنید:

اینستاگرام

تلگرام

وزن 40 g

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب پنی پرستار (شغل آینده ی من 4)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کالاهای مرتبط

تمامی حقوق این سایت متعلق به کیدی بوک می باشد.

Copyright © 2020 Kidibook