خرید اینترنتی کتاب پنی پرستار (شغل آینده ی من 4) از کیدی بوک
اولین جایی که پنی پرستار به آن سر زد، درمانگاه نوزادان بود.
آقا و خانم بیکر، نوزادشان چری را به آن جا آورده بودند تا معاینه شود.
پنی پرستار، چری را آهسته روی ترازو گذاشت تا وزنش کند. چری خیلی بزرگ شده بود.
بعد پنی پرستار با گوشی به صدای قلب چری گوش داد. او صدای قلب چری را می شنید: «بوم! بوم!»
پنی پرستار گفت: «چری سالم و سرحال است.»
بعد سری به بیماران بخش زد. پنی پرستار نبض و دمای بدن خانم گراون را اندازه گرفت …
بعد، داروهای آقای گرامبل را داد.
یک دفعه، پنی پرستار صدای آژیر آمبولانس را شنید …
معنی این صدا این بود که حالت اضطراری پیش آمده است.
پنی پرستار دوید تا ببیند که چه کسی را به بخش آورده اند.
بیلی بنا را با آمبولانس آورده بودند. او با چکش روی انگشت شستش زده بود و خیلی درد داشت.
پنی پرستار به بیلی گفت: «ناراحت نباش بیلی، من از تو مراقبت می کنم و خیلی زود خوب می شوی.»
او دست بیلی را تمیز کرد این کار کمی سوزش داشت، اما بیلی خیلی شجاع بود.
ما را دنبال کنید:
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.